می خواهم تو را

می خواهم تو را
به آتش بیاندازم
سپس از آتش نجات داده و
بر رویت آب بپاشم
نگاهت کرده و
به جای دردهایت بسوزم

می خواهم تو را
در آب غرق کنم
بعد وقتی که داری خفه می شوی
تو را در آغوش بگیرم و
به ساحل ببرم
نفسم را در نفس ات بدمم و
بیدارت کنم
آن قدر که قلبم به شماره بیافتد

می خواهم تو را
به زیر قطار هل بدهم
همانگونه که خودم می دانم
جمع کنم و بچینم ات

خواسته ی دیگری هم دارم
می دانی ؟
به واقع من
می خواهم تو را ببینم
مثل خیالی
که زنده می کند و
می میراند تو را
مثل یک خیال
 
سنویچ چیلگین
مترجم : مجتبی نهانی

نظرات 2 + ارسال نظر
مهربانو دوشنبه 1 خرداد 1396 ساعت 01:22

اشعار زیبایی مثل همیشه انتخاب کردین
ممنون از فضای آروم وبلاگتون

ازلطف و محبت شما سپاسگزارم مهربانو عزیز
خوشحالم که در وبلاگم احساس آرامشم می کنید
مانا باشید
با مهر
احمد

فاطمه شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت 21:41

مرسی احمد عزیز عالی بود عالی درودهااااااااااااا

از لطف تون سپاسگزارم خانم فاطمه عزیز
خوشحالم که دوست داشتید
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.