هرگز به بندت باز نخواهم گشت

تا دیروز
گمانم بود جهان
بسته توست
و خورشید
از سمت تو طلوع می کند
و ماه
از جانب تو نمایان می شود
و شب
با تو سحر می شود
و روز
از چشمان تو سر می زند
و امروز
کافر شده ام
مرا بکش اگر دلت می خواهد
نمیخواهم توبه کنم
هرگز به بندت باز نخواهم گشت
دستم را خواهم شکست و دیگر باز نخواهم آمد

حنان حسنی
مترجم : بی بی سمانه رضایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.