دستت را به من بده

حس خوب داشتنت
حس رویش است
از اعماق قلب گیاه

حس نوازش سازی
که نت به نت
روحم را می نوازد

تو همان شعری
که هر بار می سرایمت
بداهه ای شیرین و گوارایی

دستت را به من بده
 سبز میشوم
ریشه های من در توست

تارا کاظمی

نظرات 2 + ارسال نظر
سعیده جمعه 25 بهمن 1398 ساعت 18:17

شاعری فرهیخته و فروتن و دوست داشتنی بانو تارا کاظمی❤❤❤❤

من نیز با شما موافقم دوست عزیز
سپاس از حضورتان
مانا باشید
با مهر
احمد

دلارام سه‌شنبه 19 بهمن 1395 ساعت 18:42

مرا بتاب !
بتاب!
از گلایه بیزارم

مرا بخواب!
بخواب!

در عطش گرفتارم

مرا ببر به شروع دوباره در پایان،

مرا ببر،
ببر به تو را دوست میدارم !


یغما_گلرویی

چشمانت
آخرین کشتی های مسافرند
آیا جایی در آنجا هست؟
من از پرسه زدن در ایستگاه های جنون خسته شدم
و به جایی نرسیدم
چشمانت آخرین فرصت ممکن
برای کسی ست که به فرار می اندیشد
و من به فرار می اندیشم

نزار قبانی
ترجمه:محمد حمادی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.