برگ به برگ عاشقترت شوم

هر روز
قبل از خورشید
درمن طلوع می کنی
تا صبحم بخیر شود
و هرشب
میلیارد ها متر قد می کشم
تا به آسمان برسم
و تورا ببوسم
در چشم هایم مستقر شو
دست هایت را دور من پیله کن
و محکم در آغوشم بگیر
که آغوشت هر موجودی را
پروانه می کند
پاییز از انتهای موهای تو
آغاز می گردد
و باد عاشقانه هایش را
در بین موهای تو
پیدا می کند
که هرکس موهایت را لمس کرد
عاشق شد
و دیگر به هیچ چیز دل نبست
من اینجا
درست وسط پاییز
آنقدر می ایستم
تا خشکم بزند
زرد شوم
بریزم
و برگ به برگ عاشقترت شوم
دست خودم نیست
جان به جانم کنند
دوستت دارم

علیرضا اسفندیاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.