به اسارت تو در آمده ام

به اسارت تو  در آمده ام
که شاهزاده دریایی

زندان تو زیر آب است
جایی که فریاد زدن محالی بیش نیست

اسیر تو بودن
آزادی ست
حتی زیر اقیانوس های عمیق
حتی با چشمان بسته
بدون هیچ تنفس عمیق

سهام الشعشاع
مترجم : بابک شاکر

نظرات 1 + ارسال نظر
دلارام شنبه 6 آذر 1395 ساعت 11:58

مرا با دست‌هایت ببوس
با چشم‌هایت..

با لب‌هایت
برایم حرف بزن
با دهانت مرا تصاحب کن...

هیچ مردی
با صفحه دوم شناسنامه
مالک قلب زنی نخواهد شد...

دست هایت را به من بده
و با من قدم بزن
صدای گام های ما
روی برگ های پاییزی
سمفونی با شکوهی خواهد شد
آن هنگام که آسمان
اولین بوسه اش را
با باران
برایمان می فرستد

محمد شیرین زاده


ممنونم از همراهی صمیمانه شما و شعر زیبایی که نوشتید خانم دلارام عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.