ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر

ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی ، حالم خراب خوش تر

بی تو چه زندگانی ؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن ، از هر شباب خوش تر

جز طرح چشم مستت ، بر صفحه ی امیدم
خطی اگر کشیدم ، نقش بر آب خوش تر

خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر

هر فصل از آن جهانی است ، هر برگ داستانی
ای دفتر تن تو ، از هر کتاب خوش تر

چون پرسم از پناهی ، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت ، از هر جواب خوش تر

خامش نشسته شعرم ، در پیش دیدگانت
ای شیوه ی نگاهت ، از شعر ناب خوش تر

حسین منزوی

نظرات 6 + ارسال نظر
شایان دوشنبه 27 بهمن 1399 ساعت 06:35

سلام
از بلاگتان و همچنین کامنت ها حظ بسیار بردیم.
پاینده باشید

با سپاس از حضورتون
و خوشحالم که وبلاگ و کامنت های اون را دوست داشتید
با مهر
احمد

خورزوخان دوشنبه 17 شهریور 1399 ساعت 08:16

از زلزله و عشق خبر کس ندهد
ان لحظه خبر شوی که ویران شده ای

#شفیعی_کدکنی

سپاس از حضورتون
زنده باشید
با مهر
احمد

آزاد عشق سه‌شنبه 30 مهر 1398 ساعت 09:11

عشق چقدر قدرتمندانه آدمُ زیر و رو میکنه.
چقدر با اقتدار تمام آرزوهای قبل رُ به باد فنا میده
چقدر آسون خداهای خودخواهی رُ خرابِ زیبایی میکنه؛ و غرور رُ درهم میشکنه
چقدر راحت مشکل‌ترین تغییرات رُ در انسانهای سرسخت ایجاد میکنه و وارونشون میکنه
بیستون را عشق کنْد، شهرتش فرهاد برد

سپاس از حضورتون و توضیحی که دادید
مانا باشید
با مهر
احمد

فرزانه یکشنبه 2 آبان 1395 ساعت 00:58

سلام و عرض ادب احمد عزیز. امیدوارم احوالتون خوب باشه.
چقدر از دیدن غزل مرحوم منزوی خوشحال شدم. نمیدونم قبلا به شما گفته بودم علاقه ی خاصی به سروده های ایشان دارم؟ روحشان قرین رحمت.
ممنونم دوست خوبم. ببخشید با تاخیر میام اما همیشه از خواندن اشعار زیبایی که با سلیقه ی شما گلچین میشه لذت می برم.
مانا باشید

سلام خانم فرزانه عزیز
خیلی خوشحال هستم که شما را دوباره اینجا می بینم
دقبقا خاطرم است که شما در وبلاگ قبلیم به این نکته اشاره کرده بودید و حتی یادم است اگراشتباه نکنم گفته بودید که با شعرهای آنا اخماتووا در وبلاگ من آشنا شدید
امیدوارم در کنارخانواده عزیز تان شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

لیلا میرزایی سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 09:07

دستهایی پر ز خالی پیشِ روست
سایه های لاابالی پیش روست

گیسوانت را پریشانتر مکن
کاین زمان آشفته حالی پیش روست

زخم خود را باکسی هرگز مگوی
شانه های بی خیالی پیش روست

تا به کی در آینه زل می زنی؟!
یک بغل تصویر خالی پیش روست

خوشه های سبز را انبار کن
یوسفِ من! خشکسالی پیش روست

شاعر حسین منزوی

از شب گذشته ام همه بیدار خواب تو
ظلمت شمار سرزدن آفتاب تو
جان تهی به راه نگاهت نهاده ام
تا پر کنم هر اینه جام از شراب تو
گیسوی خود مگیر ز دستم که همچنان
من چنگ التجا زده ام در طناب تو
ای من تو را سپرده عنان ، در سکون نمان
سویی بتاز تا بدوم در رکاب تو
یک بوسه یک نگاه از آن چشم و آن دهان
اینک شراب ناب تو و شعر ناب تو
گر بین دیگران و تو پیش آیدم قیاس
دریای دیگری نه و آری سراب تو
جز عشق نیست خواندم و دیدم هزار بار
واژه به واژه سطر به سطر کتاب تو
اینجاست منزلم که بسی جستم و نبود
آبادی ای از آنسوی چشم خراب تو

حسین منزوی


سلام خانم میرزایی عزیز
از حضور صمیمانه شما و شعر زیبایی که نوشتید سپاسگزارم
ولی این شعر سروده زنده یاد منزوی نیست بلکه شاعر آن اقای یدالله گوردزی می باشد
امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

فرزانه یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 09:18

آرامم
شکل تورهای کتان لباس‌های خواب
شکل یک آباژور کم نور
در سالنی متروک

آرامم
شکل چمدان لباس‌های زمستانی
شکل یک رومیزی که هزاربار
در ماشین لباس‌‌شویی شسته شده
روی بند خشک شده
روی میز پهن شده

آرامم
شکل مدادهای سفید مدادرنگی‌ها

آرامم
و به اشک‌هایم کاری ندارم


#سارا_محمدی_اردهالی

اﮔﺮ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ
ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﺳﭙﺭﺩﻡ
ﺍﮔﺮ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﻣﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﻮﺋﯿﺪﻡ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻌﺮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﭙﺮﺳﯽ
ﺑﺪﺍﻥ
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺴﺖ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺳﺮﻭﺩﻣﺶ

شیرکو بیکس


ممنونم از همراهی صمیمانه تون خانم فرزانه عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.