صدای آمدن پاییز

چقدر صدای آمدن پاییز
شبیه صدای قدم های تو بود
ملتهب ، مرموز ، دوست داشتنی

چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست
نه گرم ، نه سرد ، همیشه بلاتکلیف

چقدر صدای خش خش برگ ها
شبیه صدای قلب من است
که خواست ، افتاد ، شکست

چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من است
نارنجیِ یکدست ، پُر از آدم های دست در دست ، مست

چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست
شبیه کسی که بود ، رفت
کسی که دیگر نیست
 
پریسا زابلی پور

نظرات 2 + ارسال نظر
فرزانه دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 11:33

نصف قهوه ات را که خوردى
بیا فنجان هایمان را عوض کنیم.
در کافه هاى شهر
نمى شود یکدیگر را بوسید

#حسین_محبى

گاهى دلم پاییز میخواهد
که روزهایم را رنگ کنم
تو را
زیباتر بکشم
روى همان نیمکتى که محل قرارمون بود
دلم میخواهد
هر روز
براى دیدنت
رنگ عوض کنم

مریم بهنام


با سپاس از لطف شما و همراهی صمیمانه ات خانم فرزانه عزیز
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

فرزانه شنبه 17 مهر 1395 ساعت 18:48

چقدر صدای خش خش برگها
شبیه صدای قلب من است
که خواست،افتاد،شکست....

چقد زیبا و غمگین

ممنون خیلی خوب بود

پاییز
فصل نشدن هاست

تا می آیی
فراموش کنی
باران می زند

تا می آیی
حالت را خوب کنی
غروبش دلتنگت می کند

سمیرا آنالویی


سلام دوست عزیز
دقیقا این یکی از بهترین شعرهایی بود که در وصف پاییز و احساس عاشقانه سروده شده من خیلی دوست داشتمش
مانا باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.