تفاوت عشق و دوست داشتن

تو از من می خواهی عاشق باشم
من از تو می خواهم دوستم داشته باشی
تو می خواهی مرا در قفس کنی
من می خواهم با تو پرواز کنم
این تفاوت عشق و دوست داشتن است

ایوان تورگینیف

نظرات 8 + ارسال نظر
فائـــــزه سه‌شنبه 19 مرداد 1395 ساعت 19:22 http://koocheye8om.blogsky.com/

چ جالب!!
دوس داشتم

خوشحالم که دوست داشتید خانم فائزه عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 09:22 http://m-bibak.blogfa.com

می دانی

روزی که بدون صبح بخیر تو آغاز شود

چه طعمی دارد؟

می دانی

وقتی گل سرخ

در گلدان پژمرده میشود

چه حالی دارد؟

نه ،نه ، نه

هرگز نمی دانی

تابحال

در کوچه های شهر گم شده ای؟

چشم باز کنی

سر از کوچه ای در بیاوری که

روزی در آن

معشوقه ات را بوسیده ای

آهسته باران بگیرد

حضور غائبش را

احساس کنی

بخواهی در آغوشش بگیری

و او آنقدر دور شده باشد که

هر چه صدایش کنی

نشنود؟

نه ، عزیز من

تو از رنج عشق هیچ نمی دانی

من ، نه شاهزاده رویا هستم

و نه اسب سفیدی دارم

تنها شاعری هستم که

تو را به وسعت کلمه عشق

در آواز چکاوک ها

دوست دارم

حالا که رازم را به تو گفته ام

دلت می آید نیایی ؟


((محمد شیرین زاده))

رویا ها
نفس می کشند
بزرگ می شوند و وقتی
که به تو می رسند
عاشق می شوند

رویاها در حرکت عمودی خود
ترا نصف النهار می بینند
که تمام من را
عاشقانه
نصف
کرده ای

رویاها بزرگتر می شوند
عاشقی ازسرشان
می پرد
تمام من را مچاله ی
چمدانی می کنند دردست تو

اشکها هم دیگر نمیتوانند
معجزه کنند
رویاها سنگ می شوند
می میرند

آریو همتی


از اینکه سروده خودتان را برایم نوشتید کمال تشکر را دارم اقا محمدعزیز
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد

کاکتوس یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 16:40

ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯ ﻣﻦ
ﻣﻦ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﻗﻠﺐ ﭘﺮ ﺍﻣﻴﺪ ﺭﺍ
ﺍﻭ ﺑﻔﻜﺮ ﻟﺬﺕ ﻭ ﻏﺎﻓﻞ ﻛﻪ ﻣﻦ
ﻃﺎﻟﺒﻢ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺟﺎﻭﻳﺪ ﺭﺍ
 
 ﻣﻦ ﺻﻔﺎﻱ ﻋﺸﻖ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ
ﺗﺎ ﻓﺪﺍ ﺳﺎﺯﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ
ﺍﻭ ﺗﻨﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺁﺗﺸﻴﻦ
ﺗﺎ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺗﺸﻮﻳﺶ ﺭﺍ
 
 ﺍﻭ ﺑﻤﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﺍﻱ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻡ
ﻣﺴﺖ ﻧﺎﺯﻡ ﻛﻦ، ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ
ﻣﻦ ﺑﺎﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻢ ﺍﻱ ﻧﺎﺁﺷﻨﺎ
ﺑﮕﺬﺭ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺗﺮﺍ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺍﻡ
 
 ﺁﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ، ﺁﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻡ ﺍﻣﻴﺪ
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺸﻜﺴﺖ ﻭ ﻛﺲ ﺭﺍﺯﺵ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ
ﭼﻨﮓ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺍﻱ
ﺍﻱ ﺩﺭﻳﻐﺎ، ﻛﺲ ﺑﺂﻭﺍﺯﺵ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ

بانو فروغ

روزی نو
آغازی نو
جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟
تا در سپیده های تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم می خواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم
و لب پر زنان به بستر خود می روم
بی آنکه تو را ببینم
روزی تو
آغازی نو
جغرافیای خانه ی من، کجایی؟

شمس لنگرودی


ممنونم از حضور صمیمیانه ات و شعر بسیار زیبایی که از فروغ نوشتی کاکتوس عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد

دلارام یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 15:08

ساعت شش بعدازظہر است
من هنوز تو را دوست دارم.
دیروز هم ساعت شش بعدازظہر بود
و فردا هم ساعت شش بعدازظہر،
تو را دوست خواهم داشت

مےدانے
ساعت شش بعدازظہر که مےشود
عقربه ها خلاف جہت هم
سعے مےکنند
ادای کسے را در بیاورند
که دارد از دل دالانے
به بلندای زمان
مےآید

هر روز ساعت شش بعدازظہر
انگار تو برای من
به آخر آن دالان رسیده و
رو به رویم ایستاده ای
و باید به یاد بیاورم
همه ی لحظه هایے را که نبودی
و همچون همین ساعت شش تکراری
دوستت داشتم و
با تمام آنچه از خواستن مےتوانم
نگاهت کنم...

حامد_ابراهیمی

وارد زندگیت می شوند
برای شب هات قصّه
برای قصه ها شهرزاد می شوند
جزئی از لحظه ها
دلیل خنده ها
شریک بغض های تو می شوند

بعد یک روز صبح
به طرز وحشتناکی کشف میکنی
که دیگر هیچ جا نیستند
جز در شعر های تـــو
شعرهایی که
به طرز غمگینی
هیچکس نمی خواند ، جز خودت

بیهوده ترین انتظاری که
از آشنایی های عقیم مانده ی امروزه
می توان داشت ، به ثمر رسیدن یک رابطه است

نیکی فیروزکوهی

سجاد شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 21:20

چند وقتی میشد که "ابتهاجِ وبلاگِ قبلی" رو بوکمارک کرده بودم و هر چند روز میومدم شعرای وبلاگو میخوندم، چند روز پیش هم اومدم اینجا و باید بگم که واقعاً شگفت زده شده م! شعراتون عالیه. امیدوارم که کانال تلگرام رو هم درست کنید تا دسترسی به شعرا آسونتر باشه :-قلب

سلام دوست عزیز
از اینکه خواننده وبلاگ من هستید خوشحالم
من مدتی است که در اینجا فعالیت میکنم و وبلاگ قبلیم تعطیل شده است
در ضمن به دلایلی کانال تلگرام قلب من و چشم تو راحذف کردم
موفق باشید
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 17:45 http://m-bibak.blogfa.com

و این بود

تمام حکایت ما

تو باران بودی

و من مردی که

چتر به همراه نداشت ...


((محمد شیرین زاده))

از دست‌ های من
جز این ثمری نیست
گاهی‌ ببارم
گاهی‌ بمیرم
گاهی‌
اگر شد
در حیرتِ واژه ی دوست داشتن
تو را دوباره از نو بنویسم

نیکى فیروزکوهى

محمد شیرین زاده شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 17:45 http://m-bibak.blogfa.com

خیلی زیبا و ناب درود احمد آقا عزیز و گرامی

خوشحالم که دوست داشتید دوست گرامی
شاد باشی
با مهر
احمد

هادی شنبه 16 مرداد 1395 ساعت 11:27

خیلی چیزها با رفتنت خاکی شد


مثل دفتر دلنوشته هایم


عطردان


شانه


لباسهای شاد من


خیلی چیزها


جز قاب عکست که هر شب با اشک جشمانم شسته می شود


جز شاخه گلهایی که میان نامه هایت می گذاشتی


وخاطراتت در یاد من....





#علی_اسکندرپور (هادی)کتاب عاشق مثل پروانه ها

نه
دیگر چنان پرشور
دوستت نمی دارم
چرا که تابش زیبایی ات
برای من نیست
در تو
رنج های گذشته ام را
دوست می دارم
و جوانی از دست رفته ام را

میخائیل لرمانتوف

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.