متهم به دوست داشتن

متهم ام
به دوست داشتنت
به این جرم افتخار می‌کنم
و به فراموش نکردنت
و آرزویم این است
که مجازاتم
حبسِ ابد در گردشِ خونِ تو باشد

غاده السمان
مترجم : اسماء خواجه‌ زاده

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 14:12

می‌خواهمت، که خواستنی‌تر ز هر کسى
کو واژه‌ای که ساده‌تر از این بیان کنم؟
تنها نه من که یار دگر نیز خواهدت
می باش از آن او که تحمل توان کنم‏

سیمین_بهبهانی

دوست نداشتنِ تو
حادثه ای عظیم است
شبیه انفجار آتشفشان
که زودتر از تو
مرا می سوزاند
هر چه بیشتر درخت باشی
سوختنت عظیم تَر می شود!

روشنک آرامش

کاکتوس یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 00:04

اینو دیروز نوشتم
خوشحال میشم نظرتونو بدونم

بوی گندم زار موهات
اول موهایت بود که مرا عاشق گندم ها کرد ...
یا اول گندم ها بودن که مرا به موهای تو معتاد ...
بگو موهایت از کدام قبیله ی گندمیان است...
که چنین درحرکت باد ،مرا مست تو می کند ...
کاکتوس

سلام دوست عزیز
خداییش من سواد انچنانی ندارم که بخواهم در باره دلنوشته ات نظر بدهم
ولی من از این دلنوشته خوشم اومد و براحتی باهش ارتباط برقرار کردم
ممنونم که برایم نوشتی
موفق باشی
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.