مرا با بوسه ای بشکن

نگران نباش
بتهای این بتکده مقدسند
همشان را روزی مردی سرشته است 
که دست بر اندام من کشیده است 
دستانت را به گلهای سرخ ووحشی آغشته کن 
اندام مرا لمس کن 
ازمن بتی بساز
که هیچ پیامبری آن را نشکند
من عاشق بوسه هایت هستم 
مرا با بوسه ای بشکن

سهام الشعشاع شاعر سوری
ترجمه بابک شاکر

نظرات 13 + ارسال نظر
محمد شیرین زاده جمعه 7 خرداد 1395 ساعت 13:14 http://m-bibak.blogfa.com

شنیده ام

هر کسی که می میرد

بوی جایی را می گیرد

که عمری دلتنگش بوده

آه ...

یعنی می شود بمیرم

و تنم

بوی آغـــــوش تو را بدهد ...


((محمد شیرین زاده))

از بندهاى شعر
قیدها را بردار!
نمى بینى!؟
دارم عاشق مى شوم،
عشق که زمان و مکان سرش نمى شود...
من
بى قیدترین عاشقِ جهانم...


کامران رسول زاده


ممنونم از شعر زیبایی که نوشتید محمد عزیز
در ضمن به نظرم این شعر مکمل شعر قبلی شما میباشد
مانا باشی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده جمعه 7 خرداد 1395 ساعت 13:13 http://m-bibak.blogfa.com

سلام احمد عزیزم اشعار جدیدم تقدیم شما ...


حالا که رفته ای

من به این می اندیشم

مرگ با آمدنش

می خواهد چه چیز را

از من بگیرد ...



((محمد شیرین زاده))

اما اگر هیچ چیز
نتواند ما را از مرگ برهاند
لااقل عشق
از زندگی
نجاتمان خواهد داد

پابلو نرودا

فرزانه پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 12:08

دلم
برایت تنگ شده و
هیچکس حضورِ موذیانه ی
بُغضی پنهان را
در نگاهم نمی‌بیند،
ضربه‌ای به شانه‌ام می‌‌زنند و من
در اعماقِ سرخگونِ قلبم می‌دانم
از سکوتِ من چه خرسندند!
درست مثلِ اینکه
از پرنده‌ای در قفس
سوال کنی‌ چه اتفاقی افتاده؟
بعد بنشینی برای آرزوهایش
دعا کنی‌!
آدم‌ها از یکدیگر
هیچ چیزی نمی‌‌دانند
هیچ چیز..!!

نیکی فیروزکوهی

تمام اتاق بوی تو را گرفته است
زیر سیگاری را
خالی می کنم
می شورم
اما هنوز هم دهانش
بوی آخرین بوسه را می دهد
پنجره را باز میکنم
پرده عطر تو را در اتاق دور می زند
و من آغوش تو را بیرون می آورم و
با دگمه هایش
فال می گبرم
می آید
نمی آید
می آید
نمی آید
اگر دگمه ی افتاده ی یقه ات را دوخته بودم
حتما می آمدی

سمانه سوادی


ممنونم از همراهی صمیمانه ات فرزانه عزیز
مانا باشی
با مهر
احمد

سه نقطه های دلم ... پنج‌شنبه 6 خرداد 1395 ساعت 10:22 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


.............................................................................
ﺑﻮﺳﻪﻫﺎ
ﺁﻭﺍﺭﻩﺗﺮﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻧﺪ
ﺑﺮ ﺑﺎﺩ
ﺑﺮ ﺩﺭ
ﺑﺮ ﺧﻮﺩ
ﺑﺮ ﺣﺴﺮﺕ
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﻟﺐ
ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ
ﻟﺒﺨﻨﺪﺵ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ
ﭘﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﻛﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻫﻔﺘﻪ
ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﺪ ...

ﺍﺣﻤﺪﺭﺿﺎ ﺍﺣﻤﺪﯼ

روزها زیبایند
خرده تلنگری به شعر
نفس در هوای خواستن تو
و هر روز
نخستین نشانه حضورت
لبخند خواهش
بر لبان ثانیه‌ها می‌نشاند
عشق
و زیستن در هوای تو
خوشبختی فریبنده‌ای است
زندگی را دوست دارم

مینا معمارطلوعی

دلارام سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 17:32

سلام جناب زیادلوی بزرگوار
استاد بی بدیل بهترین انتخابها

مرا بوسیدی
بوسه ای شیرین وداغ....
حال هر بار که نیستی
با سر انگشت جای بوسه ات را
نوازش میکنم ولبم را میبوسم...

دلارام

عشق
تنها ارثیه ایست
که از من به تو می رسد؛
مرا ببخش اگر
با دست های خالی
دوست داشتمت

مینا آقازاده


سلام خانم دلارام عزیز
ممنونم از حضور صمیمانه تون
دوست عزیز لطفا این همه از من تعریف و تمجید نکنید و همچنین استاد خطابم نکنید من نه تنها لیاقت این عنوان را ندارم بلکه ظرفیت این همه تعریف و تمجید هم ندارم ممنون می شوم مرا از چنین القابی معاف بدارید
مانا باشید
با مهر
احمد

شبنمکده سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 08:38 http://mhabaei.blogfa.com

درود

از لطف شما سپاسگزارم دوست گرامی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده سه‌شنبه 4 خرداد 1395 ساعت 05:18 http://m-bibak.blogfa.com

سلام احمد جان شعر جدیدم تقدیم شما ...

هنگامی که مرگم فرا می رسد

می خواهم در آغوش تو باشم

چرا که تنها

آغوش توست که می تواند

مرگ را

به تعویق بیاندازد ...



((محمد شیرین زاده))

نباید به مردهای شاعر
دل باخت
مردهای سیاست
بهترند
در جنگ عشق
مغلوبِ انفجار و تیر و ترکش باشی
بهتر است تا استعاره و سجع

انسان‌های موزون
تا ابد
برای یارانشان نم اشک دارند

ستاره چگینی

محمد شیرین زاده دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 17:24 http://m-bibak.blogfa.com

نگذار این قاصدک

بی خبر برود

شاید این چند پَرِ سپید بال

آخرین باز مانده از نسل گیاهان پرنده باشد

بیا

آمدن تو

آخرین خبر خوش دنیاست!


((روشنک آرامش))

گاهی به یادت می افتم
نه اینکه عاشقت باشم
نه اینکه هوایت،کلافه ام کند
به یادت می افتم
چون پنجره ات
به سمت باغی باز می شد
که نرسیده به خرداد ، تمام شد
پنجره ات
دوست داشتنی تر از تو بود
و این
برای ادامه یک عشق
کافی نیست

نیلوفر لارى پور

فرزانه دوشنبه 3 خرداد 1395 ساعت 11:25

وقتی تو رفتی ،
دیگر
نگران چیزی نبودم
زیرا
بدترین اتفاق زندگی أم
افتاده بود ....

نازنین عابدین پور

چه‌قدر تنهاست
شاعری که عاشقانه‌هاش
دست به دست می‌روند
به دست تو اما
نمی‌رسند

رضا کاظمى

محمد شیرین زاده یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 11:43 http://m-bibak.blogfa.com

سلام احمد عزیزم
ممنونم از اینکه هستی و این هستی را با انتخاب های نابت
با رنگ عشق می آمیزی ......

سلام محمد عزیز
قربون محبتت دوست مهربانم
شما همواره به من لطف داشتی و داری از اینکه با حضور صمیمانه ات مرا همراهی میکنی کمال تشکر را دارم
موفق باشی شاعر بارانی
با مهر
احمد

محمد شیرین زاده یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 11:42 http://m-bibak.blogfa.com

از میان تمام رقص ها

رقص تانگو را

بیش از همه

دوست دارم

تو دست هایم را می گیری

و من عاشقانه

دور سرت می چرخم ...



((محمد شیرین زاده))

و صبح یعنی اشتیـاقِ پنهانِ من
وقتی چشم هایَم
در دریایِ چشم هایـَت غرق شده
و روزش را لبخند میزند
صبح یعنی تویی چسبیده به عشق
و لحظه هایی که با بویِ زندگی میگـذرد
صبح یعنی عشقی مملو از تو

بهاره حصاری

محمد شیرین زاده یکشنبه 2 خرداد 1395 ساعت 11:42 http://m-bibak.blogfa.com

از میان تمام باران ها

تنها بارانی را به یاد دارم

که مرا به شعر

و چشم های تو

پیوند داد

بارانی که بعد از تو

تمام سهمم از آن

یک پنجره

دلتنگی بود ...



((محمد شیرین زاده))

رخنه می کند به جان من ، نگاه تو
با تلالو رقص نور
در شراب چشمهای تو
همچنان رقص موج های آب
کز پی ترانه ای مست و دل پریش
غوطه ور شده
در زلال آفتاب

مریم مهرگان

زهره شنبه 1 خرداد 1395 ساعت 23:22

سلام.من امروز بطور اتفاقی وبلاگ قبلی شما تو گوشیم باز شد! از اونجا آدرس اینجا رو پیدا کردم.وبلاگ جالبی داری.موفق باشی

سلام خانم زهره عزیز
ممنونم از حضور صمیمانه تون دوست عزیز
خوشحالم وبلاگم مورد پسند شما واقع شده است
شاد باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.