تو باد و شکوفه و میوه ای

تو باد و شکوفه و میوه ای
ای همه ی فصولِ من
ای آسمان و درخت
باغ من
گل و زنبور و کندوی من
با زمزمه ی تو
اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید
که تنها رویای آن
تویی

احمد شاملو

نظرات 2 + ارسال نظر
سه نقطه های دلم ... دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 19:00 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


......................................
نه آمدن این
شکوفه هاى بادام
و نه عطر تازه هوا،
پرستو ها هم بى خود
شلوغش کرده اند ..!
بهار فقط
عطر تن توست ..!

"مهدى جوافشان"

هر ثانیه می‌گذرد
چیزی از تو را با خود می‌برد
زمان غارتگر غریبی است
همه چیز را بی اجازه می‌برد
و تنها یک چیز را
همیشه فراموش می‌کند
حس دوست داشتن تو را

آنتوان دوسنت اگزوپری


ممنونم از حضور گرم و صمیمانه تون دوست گرامی
مانا باشی
با مهر
احمد

دلارام دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 14:42

همیشه منتظرت هستم

خیال می کنم پشت در ایستاده ای و در میزنی

اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام که لولایش شکسته است

لولای شکسته در را عوض میکنم

انگار کسی در میزند

در را باز می کنم و در خیالم

تو را می بینم که پشت در ایستاده ای

می گویم:

بانو خوش آمدی

ولی تو نیستی

پشت در تنهایی ست...

در را می بندم و باز دوباره باز میکنم

ولی هنوز هم نیستی

اینقدر باز میکنم و می بندم که لولای در دوباره می شکند

کاش می آمدی

می دانم چشم خسته ام بسته خواهد شد

قلب خسته ام خواهد ایستاد

ولی تو نخواهی آمد

بانو...

بانو...

بانو جان...!

تا آخر عمر فقط همین خواهد بود

من و در و لولای شکسته

و حسرت دیدار تو

فقط همین...

کیکاوووس یاکیده

در کوچه باد می آید
این ابتدای ویرانی است
آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد می آمد
ستاره های عزیز
ستاره های مقوایی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن می‌گذرد
دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد ؟
ما مثل مرده های هزاران هزارساله به هم می رسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار، ای یگانه ترین یار
آن شراب مگر چندساله بود ؟

فروغ فرخزاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.