گم شدم در سر آن کوی ، مجویید مرا

گم شدم در سر آن کوی ، مجویید مرا

او مرا کشت شدم زنده ، ممویید مرا


عمری از گم شدنم رفت و نمی آیم باز

چون چنین است ، شما نیز مجویید مرا


بر درش مردم و آن خاک بر اعضای منست

هم بدان خاک در آرید و مشویید مرا


عاشق و مستم و رسوایی خویشم هوس است

هر چه خواهم که کنم ، هیچ مگویید مرا


خسروم من گلی از خون دل خود رسته

بوی من هست جگر سوز ، مبویید مرا


امیرخسرو دهلوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.