بانوی چشم قهوه ا ی من

چشم های تو آبی نیست
وگرنه حتما
در آنها غرق می شدم
سیاه نیست
وگرنه حتما درآنها
به خواب می رفتم
سبز نیست
وگرنه حتما در آنها گم می شدم
اما
نه دوست دارم غرق شوم
نه به خواب بروم
نه گم شوم
من دوست دارم
هر صبح
قله ای تازه از چشم هایت را
فتح کنم
و هر غروب
جرعه ای از آنها بنوشم
بانوی چشم قهوه ای من

محسن حسین خانی
نظرات 7 + ارسال نظر
سپیده متولی سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 09:21 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

اگر به بیست سال پیش باز گردم بی شک بسیاری از تصمیم هایم را تکرار نخواهم کرد. این رشته ی تحصیلی احمقانه...این شغل مسخره...دانشگاهی که به آن رفتم...حتی شاعری را...اما در دو چیز تردید نخواهم کرد: این که دوباره عاشق شوم و این که باز عاشق تو!

" مهدی عابدی"

خورشید خانوم دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 19:32

حدود ده ساله دارم از شاعرهای مختلف شعر می خونم .این شاعر جوان یه جواهره کل شعرهایی که ازش خوندم بکر بودن .دلیل بکر بودنشم حس زیاد و کشفه .امیدوارم بیشتر از این شاعر شعر بگذارید احمد آقای عزیز


..........................................................................................

اگر عاشق مردی یا زنی شدی؛ انگار عاشق تمام مردها یا زن های دنیا شده ای!

این یک عشق واقعی نیست، یک جورهایی همه گیر است!

انگار تو همه ی آدم های دنیا را داری و همه ی آدم های دنیا تو را دارند...

اما اگر عاشق چشم های زنی یا مردی شدی، بدان تا ابد عاشق همان یک نفری.



علیرضا اسفندیاری

دلارام شنبه 16 آبان 1394 ساعت 21:59

تو همیشه
نیمه ی پر لیوان را می دیدی و
من
نیمه ی خالی آن را
و هیچ وقت نفهمیدی
از پشت نیمه ی خالی
چشم هایت
چقدر قشنگتر
دیده می شوند!

محسن حسینخانی

دلارام شنبه 16 آبان 1394 ساعت 18:08

به تو که میرسم
من غرق میشوم
تو جاری
وما ساحل

دلارام شنبه 16 آبان 1394 ساعت 17:54

چشمهایت نگارخانه من است
میکشم نفیس ترین تابلو را
نگاه خیره تو را....

بتول

نیلوفر شنبه 16 آبان 1394 ساعت 11:38

سلام احمد آقای عزیز
امیدوارم خوب و سلامت باشید انتخابها همگی زیبا و دلنشینند..
لذت بردم و ممنونم..
با آرزوی توفیق روز افزون شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.