هایکویی از عباس کیارستمی

وقتی آمد
آمد
وقتی بود
بود
وقتی رفت
بود

عباس کیارستمی

نظرات 4 + ارسال نظر
سپیده متولی سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 09:24 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

از آن موهای وحشی خواستم دیوانه بازی را

از آن لبهای سرخت جرأت پیمانه بازی را

شبیه موی تــو بر شــانه میریزم و میدانم

که باز آغاز خواهم کرد فردا شانه بازی را

به زیر روسری خوابانده ای صد فتنه ی زیبا

به همراه هزاران عـــاشق پروانـــه بازی را

کنار حوض خانه ، کودکانه تجـــربه کردیم

من و تو با مکعبهای کوچک خانه بازی را

و حالا بـی تو آواره ترین دیوانه ی شهرم

در این زنجیر باید سر کنم دیوانه بازی را

"ایمان فرستاده"

مهدخت دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 17:07

درود
یکی از بهترین شعرهایی که تا به امروز انتخاب فرمودین
سپاس ها...


....................................................
به روزگار عزیزان که یاد می‌کنمت
علی الدوام نه یادی پس از فراموشی
چنان موافق طبع منی و در دل من
نشسته‌ای که گمان می‌برم در آغوشی
سعدی

دلارام شنبه 16 آبان 1394 ساعت 18:20

تو باشی و دستانت

و ...

یک جاده ی بی انتها...

به دنیا میگویم: خداحافظ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.