وقتی آمدآمدوقتی بودبودوقتی رفتبودعباس کیارستمی
از آن موهای وحشی خواستم دیوانه بازی رااز آن لبهای سرخت جرأت پیمانه بازی راشبیه موی تــو بر شــانه میریزم و میدانمکه باز آغاز خواهم کرد فردا شانه بازی رابه زیر روسری خوابانده ای صد فتنه ی زیبابه همراه هزاران عـــاشق پروانـــه بازی راکنار حوض خانه ، کودکانه تجـــربه کردیممن و تو با مکعبهای کوچک خانه بازی راو حالا بـی تو آواره ترین دیوانه ی شهرمدر این زنجیر باید سر کنم دیوانه بازی را"ایمان فرستاده"
درود یکی از بهترین شعرهایی که تا به امروز انتخاب فرمودین سپاس ها...
....................................................به روزگار عزیزان که یاد میکنمتعلی الدوام نه یادی پس از فراموشیچنان موافق طبع منی و در دل مننشستهای که گمان میبرم در آغوشی سعدی
تو باشی و دستانتو ...یک جاده ی بی انتها...به دنیا میگویم: خداحافظ...
از آن موهای وحشی خواستم دیوانه بازی را
از آن لبهای سرخت جرأت پیمانه بازی را
شبیه موی تــو بر شــانه میریزم و میدانم
که باز آغاز خواهم کرد فردا شانه بازی را
به زیر روسری خوابانده ای صد فتنه ی زیبا
به همراه هزاران عـــاشق پروانـــه بازی را
کنار حوض خانه ، کودکانه تجـــربه کردیم
من و تو با مکعبهای کوچک خانه بازی را
و حالا بـی تو آواره ترین دیوانه ی شهرم
در این زنجیر باید سر کنم دیوانه بازی را
"ایمان فرستاده"
درود
یکی از بهترین شعرهایی که تا به امروز انتخاب فرمودین
سپاس ها...
....................................................
به روزگار عزیزان که یاد میکنمت
علی الدوام نه یادی پس از فراموشی
چنان موافق طبع منی و در دل من
نشستهای که گمان میبرم در آغوشی
سعدی
تو باشی و دستانت
و ...
یک جاده ی بی انتها...
به دنیا میگویم: خداحافظ...