پایبندی

گفت میروم
و رفت
مرد بود
پای حرفش ماند

گفت میروم
نرفت
زن بود
پای حرفش سوخت

سعید شیربندی

نظرات 3 + ارسال نظر
سپیده متولی سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 09:28 http://www.sepideh-motevalli.blogsky.com

چگونه با تــو بگویــــم کـه مردم آزاری؟

و اینکه پر شدی از واژه های تکراری؟

چگونه با تو بگویم که سطر سطر دلت

تقلبـــی شده و شکل جنس بازاری؟

ولـی هنوز در اندیشه ی غزل هایی.

ببین که باز هم آقا به من بدهکاری!

و دلخوشم به نگاهی که مات مانده و سرد،

بــــه روی عکس کســـی روی قاب دیواری.

دلت ترانه ی محض است یک ترانه ی محض،

کــــه هست روی لبت تا همیشه هـا جاری.

"و خواند قصه ی دل را برای من این بود"

که های ... بانوی آیینه! دوستم داری؟

چگونه با تو بگویم؟ _کمی خجالتیم _

و با اجازه ی حضار محترم ... آری...!

"مریم وزیری"


..............................................................
چو مرا سوختی از غم، مکن اندیشه ز آه
کم فتد شعله به خاشاک، که دودی نکند
"جامی "

دلارام شنبه 16 آبان 1394 ساعت 18:30

هر که به سویی میرود
من در پاکت فقط یک نخ سیگار دارم

کبریت هم که هست
حال هر مسیری را میتوان
به سمت تو
پرسه زد......

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.