مرهم زخم های شبهای دلتنگی

گفتی گندم ، نوشتم گندمزار
گفتی گل ، نوشتم گلزار
گفتی ستاره ، نوشتم کهکشان
گفتی بیا ، شوریده و دیوانه به سویت دویدم
هر کلامت را به توان ابدیت نوشتم
خواندم ، باور کردم
باور کردم که گندم تو یعنی گندمزار
گلت گلزار، ستاره ات کهکشان
تو تنها یاور تو تنها باور تو بهترین
تو والاترین ، تو مرهم زخمهای شبهای دلتنگی
اما این بار نوبت من است
تو بنویس گندمزار
یک دانه گندم هم بنویسی کافیست
کمی جایمان عوض می شود

نسرین بهجتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.