بهانه ی مرا بگیر

بهانه هم اگر میگیری
بهانه ی مرا بگیر
من تمامِ خواستن را وجب کرده ام
هیچ کس به اندازه ی کافی‌ عاشق نیست
هیچ کس
هیچ کس به اندازه ی من
عاشقِ تو و بهانه هایت تو نیست

نیکی فیروزکوهی

نظرات 1 + ارسال نظر
بتول جمعه 22 خرداد 1394 ساعت 22:18

اگر باید

زخمی داشته باشم

که نوازشم کنی

بگو تا تمام دل ام را شرحه شرحه کنم



زخمها زیبایند

و زیباتر آنکه تیغ را هم

تو فرود آورده باشی



تیغت سِحر است و

نوازشت معجزه و



لبخندت تنظیفی از قواره نور

و تیمارداری ات کرشمه ای میان زخم و مرهم



عشق و زخم از یک تبارند



اگر خویشاوندیم یا نه

من سراپا همه زخم ام ...



تـــو سراپا همه انگشت نوازش باش







حسین منزوی

عشق به تو
نه شبنمی ست
که به گوشه ی چشم آفتاب
از خاطرم برود
نه نسیمی
که از لابلای گیسوانم بگریزد

عشق به تو
کتیبه ای ست بر دل کوه
ایمن از گزند هر چه باد
هر چه باران

عشق و محبت به تو
عشق به خورشید است
که از یاد زمین نمی رود

عشق به تو در دل ماه است
که از خاطر آسمان نمی رود

ممنونم از همراهی و حضور صمیمانه تون دوست عزیز
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.