تنهایی رادر کنار کسانی که تنهایی را دوست دارندبسیار دوست دارمواهه آرمن
من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم ... راه زیاد است ، مهم نیست ! گاهی در این برهوت سرگردان می شوم ، مهم نیست ! باد پسم می زند مدام ، سرما می رود توی جانم ، مهم نیست ! خودم را بغل می کنم ! فقط می خواهم بدانم جاده هر قدر دراز و طولانی باشد ، آخرش یک جایی تو ایستاده ای ؟! بین راهگاهی آدم هایی را می بینمکه آخر جاده شان هیچکس نیست ... از این برهوت می افـتند به برهوت دیگر !و همین هراسانم می کند ...و همین باعث می شود تنهایی خودم را دوست بدارم ، آخر من که جز تـــو کسی را ندارم ... عباس معروفی
مرا جانانه در آغوش بگیرموهایم را با آن دست های نازنینت نوازش کنو سرم را چون نوزادی دو ماههروی سینه ات بگذارمی خواهم تمام عمرنفسم از جای گرم بلند شود مهدی صادقیممنونم بابت شعر زیبای عباس معروفی اولین بار بود این شعر را می خواندم
من
کمی بیشتر از عشق
تو را می فهمم ...
راه زیاد است ، مهم نیست !
گاهی در این برهوت
سرگردان می شوم ، مهم نیست !
باد پسم می زند مدام ،
سرما می رود توی جانم ،
مهم نیست !
خودم را بغل می کنم !
فقط می خواهم بدانم
جاده هر قدر دراز و طولانی باشد ،
آخرش یک جایی تو ایستاده ای ؟! بین راه
گاهی آدم هایی را می بینم
که آخر جاده شان هیچکس نیست ...
از این برهوت می افـتند به برهوت دیگر !
و همین هراسانم می کند ...
و همین باعث می شود
تنهایی خودم را دوست بدارم ،
آخر من که جز تـــو کسی را ندارم ...
عباس معروفی
مرا جانانه در آغوش بگیر
موهایم را با آن دست های نازنینت نوازش کن
و سرم را چون نوزادی دو ماهه
روی سینه ات بگذار
می خواهم تمام عمر
نفسم از جای گرم بلند شود
مهدی صادقی
ممنونم بابت شعر زیبای عباس معروفی اولین بار بود این شعر را می خواندم