پنج معیـار برگزیده

می خواهم چشمـانم را ببنـدم
تنــها پنج چیز آرزو کنم
پنج معیـار برگزیده
نخست ، عشق جاودانه
دوم ، دیدار پاییـز
نمی توانم به بودن ادامه بدهم
بی برگ هایی که می رقصند و
بر خاک فرو می افتند

سوم ، زمستـان پُر هیبت
بارانی که دوست می داشتم
نوازش آتش
در سرمـای خشن

چهارم ، تابستــان
که چون هنـدوانه های فربـه است
و پنجم ، چشمـانِ تو
ماتیــلدا عشق گرانمایه ی من
بدون چشمـانت نخواهم خفت
جز در نگـاهت ، وجود نخواهم داشت
به خاطر تو در بهار دست می برم
تا با چشمــانت در پی من آیی
دوستان
تمامی آرزوی من همین است
کمی بیش از هیچ ، نزدیک به همه چیز

پابلو نرودا

نظرات 1 + ارسال نظر
بتول پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 22:54

پیش از این
عاشقان
از عشقشان که می‌گفتند
می‌خندیدم!
اما
به مهمانخانه که بازگشتم
قهوه‌ام را در تنهایی که نوشیدم
دانستم که چگونه
خنجری از تبارِ عشق
پهلو می‌شکافد و
بیرون نمی‌رود

نزار قبانی

هنوز بدرود نگفته ای، دلم برایت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زمانی از من دور باشی
هر وقت که کاری نداری انجام دهی
تنها به من بیاندیش
من در رویای تو شعر خواهم گفت
شعری درباره چشم هایت
و دلتنگی

جبران خلیل جبران

ممنونم از همراهی تان دوست گرامی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.